ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
معمول بر آن بود که هرکس به درجهای از شاعری میرسید و یا منصوب میشد، از طرف شاعران دوران خود، مورد سؤال قرار میگرفت و توانائیهای او، امتحان میشد.
میگویند وقتی ملک الشعرای بهار، پس از فوت پدرش به این مقام و لقب رسید، از طرف شاعران زمان خودش مورد اعتراض
واقع شد، تا عاقبت در مجلسی، جهت اثبات توانائی خود از مدعوین خواست کلماتی را ادا نمایند تا فیالبداهه، همان کلمات را در قالب رباعی ارائه نماید.
گروه اول کلمات: (تسبیح، چراغ، نمک و چنار) را گفتند و شاعر فیالبداهه گفت:
با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زُهد ناید انوار
کس شهد نخورده است، از کان نمک
کس میوه نچیده است، از شاخ چنار
گروه دوم، کلمات: (خروس، انگور، درفش و سنگ) را گفتند و شاعر پس از تأمّلی کوتاه گفت:
برخاست خروس صبح، برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن، بر رگ و پوست
مهر تو و من قصّة مشت است و درفش
جور تو و دل، صحبت سنگ است و سبوستگروه سوم خواستند: با کلمات (گُل رازقی، سیگار، لاله و کشک) شعری بسراید، شاعر گفت:
ای برده گُل رازقی از روی تو رشک
بر دیدة مه ز دود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت، یعنی کشکدر این میان جوانکی بسیار اعتراض میکرد و سعی در بیاعتبار کردن بهار داشت و مدعی شد که بهار نمیتواند با کلمات(آئینه، ارّه، کفش و غوره) شعر بسراید، اما شاعر بلافاصله با گفتن این شعر او را به جای خود نشاند:
چون آئینه نور خیز گشتی احسنت
چون ارّه به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پا
غوره نشده مویز گشتی احسنت
این بدیههگوئی، مورد تشویق حاضران قرار گرفت و به این ترتیب، همگان به شایستگی بهار برای مقام ملکالشعرائی پی بردند
لازم دانستم کتابنامه ای از آثار این شاعر که یا بر این آثار مقدمه نوشتند و یا تصحیح ...در اینجا بیاورم